معماری سبک طراحی و شیوه ساخت و ساز ساختمانها و دیگر سازههای فیزیکی است.
معماری، هنر و فن طراحی و ساختن بناها، فضاهای شهری و دیگر فضاهای درونی و بیرونی برای پاسخ همآهنگ به نیازهای کارکردی و زیباشناسانه است.[نیازمند منبع
باید معماری را از مهندسی سازه و ساخت و ساز متمایز ساخت. گرچه بسیاری از بناها (نظیر خانهها و مکانهای عمومی) کاملاً در حیطهٔ دانش معماریست، برخی سازهها و بناهای دیگر (مثل
یادمانها، پلها، کارخانهها و غیرو) وجود دارند که در مرزی بین معماری و مهندسی یا معماری و هنر قرار میگیرند.
تاریخ معماری به زمانی بر میگردد که آدمی برای زندگی مجبور به ساخت سرپناه برای خویش بود. معماری از دورههای پیش از تاریخ اساسیترین نیازهای بشری را همچون ساخت سرپناه و خانه برآورده ساختهاست. در عین حال معماری به دلیل قابلیت خلق طرحهایی در ابعاد بزرگ و با شکوه امکان یافته تا به عنوان واسط خود بزرگنمایی و نمایشی در خدمت افراد٬گروها و یا کل جامعه قرار بگیرد.
به علاوه معماری بر خلاف ساخت ابزار مانند یک تبر سنگی یا یک جام سفالی تقریباً همیشه با کمک و تلاش جمعی صورت میگیرد و نه همت فردی٬در واقع نوعی فعالیت هدفمند و خلاق گروهی از افراد است که در درون یک محیط تاریخی خاص عمل میکنند. به همین علت معماری در طی زمان به هیچ وجه صرفاً یک مقوله مختص تاریخ هنر نبودهاست. بلکه همیشه به عنوان عاملی مهم٬تاریخ اجتماعی نژادانسانی را نیز تحت تأثیر خود قرار دادهاست.
برخی از مکاتب معماری
معماری کلاسیک
معماری کلاسیک گونهای از معماری است که از عناصر برگرفته از معماری دوران کلاسیک روم و یونان تشکیل شده است. سبکهای معماری زیادی از معماری کلاسیک الهام گرفتهاند و این مسئله باعث شکل گیری باززنده سازیهایی مثل معماری نئوکلاسیک از میانه قرن ۱۹ و باززنده سازی یونانی قرن ۲۰ شد. اکثر سبکهای معماری که پس از رنسانس در اروپازاده شدهاند میتوانند معماری کلاسیک محسوب شوند. این تعبیر گسترده از این اصطلاح توسط جان سامرسون در کتاب زبان کلاسیک معماری به کار گرفته شده است. عناصر معماری کلاسیک در زمینههای معمارانه متفاوتی نسبت به زادگاه اصلیشان به کار گرفته شدهاند. شیوههای کلاسیک – دوریک، یونیک و کرنتین - که در معماری سبک گرای قرن ۵ پیش از میلاد یونان معنی دارند در معماری قرن اول گالها دوباره به کار گرفته میشوند و از آن زمان بارها و بارها تجدید شدهاند.
معماری گوتیک
آغاز پیدایش هیچ یک از شیوههای معماری را به دقت شیوهٔ گوتیک، نمیتوان تعیین کرد. هنر معماری گوتیک در میان سالهای ۱۱۳۷ و ۱۱۴۴ (میلادی) در جریان بازسازی کلیسای سن-دنی فرانسه پا به عرصه وجود گذاشت و تا اواسط قرن شانزدهم میلادی در اروپا معمول بود. هنر گوتیک در میان دو دوره رمانسک و رنسانس واقع شده است و تا قبل از دوره مدرن گوتیک به عنوان یک صفت منفی به کار میرفت فیلاریته از آن به عنوان هنر فلاکت زده یاد میکند. سبک معماری جورجیا الهام گرفته از این سبک، در سالهای ۱۷۲۰ تا ۱۸۴۰ در کشورهای انگلیسی زبان شهرت یافت.
معماری فولدینگ
معماری فولدینگ یکی از سبک های مطرح در دهه پایانی قرن گذشته بود . فلسفه فولدینگ برای نخستین بار توسط فیلسوف فقید فرانسوی ، ژیل دلوز مطرح شد . وی همچون ژاک دریدا از جمله فلاسفه مکتب پسا ساختارگرایی محسوب می شود . دلوز نیز مانند دریدا اساس اندیشه خود را بر زیر سوال بردن بینش مدرن و مکتب ساختارگرایی قرار داد
معماری فولدینگ معماری نئو باروک نیز نامیده می شود . در معماری باروک ، سبک های یونانی ، رومی ، شرقی ، رومانسک ، گوتیک و کلاسیک روی یکدیگر تا می شوند و کالبد بنا و سطوح مواج دیوارها نسبت به شرایط انعطاف پذیرند . همانگونه که در معماری فولدینگ انعطاف پذیری احجام و سطوح مختلف توسط تکنولوژی جدید ، که همان رایانه است ، انجام می شود . تکنولوژی رایانه قادر است بین دو شکل ، شکل های میانی را برای انتقال نرم یکی به دیگری انجام دهد . این انتقال نرم مدت ها است که در فیلم های تبلیغاتی ، فیلم های ویدیویی و فیلم های سینمایی انجام می شود .
معماری باروک
معماری باروک از ایتالیا شروع شد و قسمت اعظم اروپا را هم به زیر پوشش خود درآورد. تقریباً از اوایل قرن ۱۷ تا اواسط قرن ۱۸ در بیشتر کشورهای لاتین گسترش یافت. از نظر منتقدین قرن نوزدهم معماری باروک عبارت است از معماری کلاسیک منحط بیساختار و دارای تزئینات نمایشی زیاد و عجیب و غریب است. در فرانسه سبک باروک با سبک کلاسیک تلفیق شد و پدیده معماری جدیدی به نام کاخ ورسای بوجود آمد. اشراف روسیه تحت تأثیر کاخ ورسای، کاخ سن پیترزبورگ را با معماری باروک ساختند. این سبک معماری در همه جای اروپا وجود دارد.
معماری روکوکو
در بین سالهای ۱۶۵۰ تا ۱۷۹۰ میلادی که آخرین دوره معماری باروک به حساب میآید، معماران ساختمانهای زیبای سفید رنگی با منحنیهای زیبا ساختند. این بناها با کتیبهها و اشکال هندسی و انگوری شکل تزیین داده شده است.
معماری ایرانی
کلیه بررسیها و کاوشهای باستانشناسی حکایت از آن دارد که سابقه معماری ایران به حدود هزاره هفتم قبل از میلاد میرسد. از آن زمان تا کنون پیوسته این هنر در ارتباط با مسائل گوناگون، بویژه علل مذهبی، توسعه و تکامل یافتهاست. معماری ایران دارای ویژگیهایی است که در مقایسه با معماری کشورهای دیگر جهان از ارزشی ویژه برخوردار است: ویژگیهایی چون طراحی مناسب، محاسبات دقیق، فرم درست پوشش، رعایت مسائل فنی و علمی در ساختمان، ایوانهای رفیع، ستونهای بلند و بالاخره تزئینات گوناگون که هر یک در عین سادگی معرف شکوه معماری ایران است.
معماری جهان اسلام
معماری در جهان اسلام یکی از بزرگترین جلوههای ظهور یک حقیقت هنری در کالبد مادی بشمار میرود. از لحاظ تاریخی معماری اولین هنری بشمار میآید که توانست خود را با مفاهیم اسلامی سازگار نموده، از طرف مسلمانان مورد استقبال قرار گیرد. معماری اسلامی بعنوان یکی از موفقترین شیوههای معماری در تاریخ معماری جهان قابل بازشناسی است. در یک نگاه جامع نگر میتوان پیوستاری ارزشمند و پویا را در بناهای اسلامی باز شناسی کرد که موجب شده تمامی آنها در قالبی واحد با عنوان معماری اسلامی در کنار یکدیگر قرار گیرند.
معماری چینی
معماری چین نیز همانند سایر هنرهای آن از گستردگی و تنوع فراوان برخوردار است، هر چند آثار معماری آنان گاه به علت استفاده از مصالح کم دوام از بین رفتهاند، ولیکن آنچه از این آثار باقیمانده، گویای این حقیقت است که آثار چین در حد معماریهای مصر و بینالنهرین و ایران باستان است. به طور کلی معماری چین شامل معابد (کنفوسیوسی، لائوتسه، بودایی) پاگودا، قصر، دیوار بزرگ چین، خانه و دیرها، آرامگاهها و معابد صخرهای (غارها) است. معماری چین یگانه سیستم معماری در جهان است که ترکیب بندی چوبی عمده ان میباشد که تجلی بخش عمیق
اصول اخلاقی چینیها و دیدگاههای زیبائی، ارزش و طبیعت است.
معماری هندیپس از گرویدن " آشوکا " به دین بودائی آثار معماری هندی از سنگ ساخته شد و نمادهایش را از آیین بودا وام گرفت. از جمله آثار باقیمانده سر ستونی از کاخ آشوکا در منطقه " سارنات " هندوستان است که چهار شیر پشت به پشت روی آن حکاکی شدهاند. آنها غالب و شکل ایرانی دارند، در زیر آنها نقوش برجستهای از فیل و گردونه آیین بودا به نماد چرخه زندگی و حیات رسم
شده و زیر این کتیبه نیلوفر آبی سنگی بزرگی حجاری شده است که در معماری ایران بسیار به چشم میخورد؛ نماد نیلوفر، در هنر چین و ژاپن نیز دیده میشود.
مکتب باوهاوس
باهاوس؛ مدرسهای که یک سبک معماری شد
باهاوس نام یک مکتب معماری است که از نام مدرسه هنر و معماری باهاوس در آلمان گرفته شده است. این مدرسه معماری که از سال ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۳ فعالیت می کرده است، پیشگام مدرنیسم در معماری بود و دستاوردهای آن هنوز نیز در رشتههای هنر و معماری به دانشجویان تدریس میشود. ساختمان و کارگاههای این مدرسه در دو شهر دسائو و وایمار آلمان از سال ۱۹۹۶ در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شده است.
باهاوسمدرسه معماری باهاوس که در زبان آلمانی به معنی «خانه معماری» است، در دوران فعالیت چهارده ساله خود در آلمان، در سه شهر مختلف و تحت نظر سه آرشیتکت بزرگ که مدیریت باهاوس را نیز بر عهده داشتهاند، فعالیت کرده است. این مدرسه ابتدا از سال ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۵ در شهر وایمار، سپس از سال ۱۹۲۵ تا ۱۹۳۲ در دسائو و بالاخره از سال ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۳، یعنی زمانی که این مدرسه به دستور حکومت نازی آلمان تعطیل شد، در برلینفعالیت میکرد. مدیریت این مدرسه نیز به ترتیب بر عهده والتر گروپیوس (۱۹۱۹ تا ۱۹۲۸)، هانیس مه یر (۱۹۲۸ تا ۱۹۳۰) و میس وان دروهه (۱۹۳۰ تا ۱۹۳۳) بود.
باهاوس در سال ۱۹۱۹ توسط والتر گروپیوس در شهر سنتی و قدیمی وایمار تأسیس شد. هدف اولیه از تأسیس مدرسه باهاوس، ایجاد مکانی بود که ترکیبی از مدارس معماری، صنایع دستی (چون نجاری، آهنگری و...) و آکادمی هنری بود.
مکتب شیکاگو
شیوه معماری شیکاگو یا مکتب معماری شیکاگو (به انگلیسی: The Chicago School of Architecture) نوعی شیوه معماری است که در بین سالهای ۱۸۸۰-۱۹۱۰ در آمریکا توسط یک گروه معمار برجسته در شیکاگو رواج یافت.
شهرت این گروه ساختن بناهای مرتفع بود که در جهان تا آن زمان دیده نشده بود.
- استفاده از اسکلت فولادی برای ساختار کل بنا
- نمایش ساختار بنا در نمای ساختمان
- عدم تقلید از سبک های گذشته
- استفاده بسیار اندک از تزئینات
- استفاده از پنجره های عریض که کل دهانه بین ستون ها را می پوشاندند.
از مشاهیر این گروه میتوان به معماران زیر اشاره کرد:
- لوئیس سالیوان
- دانیل برنهم
- جان روت
- ویلیام لوبارون جنی
- ویلیام هولابرد
- W.B. Mundie
شرکت آدلر و سالیوان شرکت مهم در مکتب شیکاگو محسوب می شد. لویی سالیوان معروف ترین معمار این سبک، یکی از مدیران این شرکت بود. وی مدتی محدود و به صورت ناتمام در دانشگاه ام ای تی در بوستون و در مدرسه ی هنرهای زیبای پاریس تحصیل کرد. سالیوان ساختمان های بلند مرتبه متعددی در شیکاگو، نیویورک، سنت لوئیس و بوفالو در چارچوب مکتب شیکاگو طراحی نمود. وی برای اولین بار شعار فرم تابع عملکرد را که از شعارهای محوری معماری مدرن است، مطرح کرد. وی از تزئینات به صورت محدود بر روی ساختمان های خود استفاده کرد و در این زمینه تحت تاثیر نهضت هنر نو در اروپا بود. ولی در کتاب خود به نام صحبت های کودکستانی1901 استفاده از هر گونه تزئینات در ساختمان را رد کرده بود.
معماری مدرنمعماری مدرن یا معماری نوگرا (به انگلیسی: Modern architecture) نام جنبشی در معماری است. در معماری مدرن، کارکرد (functionalism) با ایدههایی ترکیب میشود که مفاهیم و فرمهای تاریخی از آن حذف شدهاند. از شیوههای این نوع معماری میتوان سبک بینالمللی، آرت دکو، معماری آلی، و سبک چمنزار را نام برد.
نخستین آگهی (اعلامیه) مهم بینالمللی معماری نوین، وایسنهوف در اشتوتگارت –۱۹۲۷- در واقع نمایشگاهی با عنوان «سکونتگاه» بود.[نیازمند منبع] جنبش مدرن با در نظر گرفتن سکونتگاه به عنوان نقطه عطف، سلسله مراتب سنتی کارهای ساختمانی را دگرگون کرد. کلیسا و قصر، به عنوان مهمترین کارهای گذشته، اهمیت خود رااز دست دادند، و از آن زمان به بعد موسسات عمومی دولتی، «توسعه» خانه را مورد توجه قرار دادند. به موجب همین امر نوعی نگرش دموکراتیک جدید، بر پایهٔ ساختار دنیای نوین پدید آمد.
بارها پیشگامان معماری مدرن تازگی جهان مدرن را یادآور شدند، و تأکید کردند که اکنون معماری نمیتواند با فرمهای گذشته به کار رود. در این باره، شعار لو کوربوزیه بسیار شناخته شدهاست: «عصر مهمی آغاز شدهاست. روحیه جدیدی به وجود آمده… سنتها و رسوم باعث سرکوب معماری شدهاند. «سبکها» دروغ اند… عصر متعلق به ما، و سبک متعلق به آن، روز به روز معین میشوند.» و میس ون در روهه میافزاید: «نه دیروز، نه فردا، بلکه فرم را تنها در همین امروز میتوان معین ساخت.» این عقیده که بیان شد بیتوجه به عقاید سیاسی بود، گرچه هر دو با نگرشی ریشهای با یکدیگر پیش میرفتند. هانس مه یر مارکسیست در مقالهای با عنوان «دنیای نوین» نوشت: «هر عصری فرم جدید خود را میطلبد. هدف ماست که به دنیای جدید، شکلی جدید با معانی امروز بدهیم. اما دانش ما از گذشته باری است که بردوش ما سنگینی میکند…» نتیجه آنکه، معماری باید از نو دست بهکار شود «انگار هرگز پیش از این نبودهاست»، و این هدفی است که پیش از این دربارهٔ آغاز قرن مطرح نشده بود.
در گذشته تصور فضا و فرم همچون نگارههایی یکپارچه مینمودند که همزمان دارای ویژگیهای بنیادی (کلی) و محلی (تفصیلی) بودند. چنین انگارههایی عبارت بودند از ستون،طاق، ستنوری، برج، هرم، و سقف گنبدی. لو کوربوزیه با درک این موضوع معماری را به عنوان «بازی استادانه، درست و شکوهمند حجمهایی که در پرتو نور گرد یکدیگر میآیند… و بدین ترتیب مکعب، مخروط، کره، استوانه، و هرم فرمهای بسیار مهمیاند…» تعریف میکند.
معماری پُستمدرن
معماری پُستمدرن یا پسانوگرا واکنشی است به سبک بینالمللی و معماری مدرن و از دهه ۱۹۸۰ به بعد دور گرفت. این نوعمعماری همچنین مولفه ایست از جنبش پسانوگرایی
تندیس گرایی
دوره معماری مدرن متاخر را میتوان از بعد از جنگ جهانی دوم تا اوایل دههٔ هفتاد محسوب کرد. در این زمان بسیاری از معماران بزرگ دوران معماریه اولیه و متعالی همچون رایت، کوربوزیه، گروپیوس بودند. رایت تنها معماری است که در هر سه دوره معماری مدرن ساختمانهایی با شهرت جهانی ساخته است. وی آخرین شاهکار خود یعنی موزه گوگنهایم را در نیویورک در آخرین سالهای عمر خود به صورت تندیسی دوار طراحی نمود. کوربوزیه نظریهپرداز معماری مدرن، در این دوره از عقاید دههٔ ۲۰ و ۳۰ خود در معماری فاصله گرفت، به سمت تندیسهای احساس گرایانه گرایش پیدا کرد این موضوع را میتوان در کلیسای رونشان مشاهده کرد.
نکته حائز اهمیت در مورد این ساختمانهای تندیس گونه این است که همه آنها بلااستثنا با بتن احداث شدهاند. در این بناها بتن همچون خمیر مجسمهسازی، مادهای بسیار مناسب برای پدیدآوردن اجسام بدیع و نوظهور بود.
ساختمان اپرای سیدنی، به صدفهای دریایی و بادبانهای کشتی تشبیه شده است. این تندیس نماد شهر سیدنی و کشور استرالیا تلقی میشود، در سال ۱۹۵۷ توسط یورن اوتزان معمار دانمارکی طراحی شده است فرودگاه بینالمللی دالاسدر حومه شهر واشینگتن توسط اروسرینن معمار فنلاندی طراحی شده است. منبع الهام در این طرح، حرکت، سرعت و پرواز بوده که به صورت استادانهای در این تندیس به نمایش گذارده است.
سازه گرایی
کنستراکتیویسم یا ساختگرایی، یک جنبش فرهنگی (هنری) که از سال ۱۹۱۳ به بعد در روسیه با ردّ ایده هنر برای هنر و در دفاع از ایده استفاده از هنر در راه رسیدن به اهداف اجتماعی، شکل گرفت و تا حدود سال ۱۹۳۴ ادامه پیدا کرد.
از دید هنرمند کنستراکتیویست، هنر ناگزیر کارکردی اجتماعی دارد. هنر، برخلاف بیشتر دیدگاههای سده نوزدهم، نه موضوع تأمل عارفانه است و نه سرچشمه حقیقتی متعالی. هنرمند پیشگو نیست که چیزی به او الهام شده باشد؛ بلکه صنعتکاری ماهر است که از ماده خامی که رسانه در اختیار او میگذارد برای خلق کار هنری استفاده میکند.
چه بسا هنرمندان را با مهندسان مقایسه میکردند که ابزار و رویکردی عقلانی و حتی علمی به کار میگیرند.
ساختارشکنی واسازی
واسازی، شالودهشکنی ، بنفکنی یا دِکُنستروکسیُن (به فرانسوی: Déconstruction) از نظریات زبانی-فلسفی جدید آمدهاست که با حوزه فلسفهٔ پساساختارگرایی و پسانوگرایی (پست مدرنیسم) در ارتباط است. این واژه گاه به ساختارشکنی و ساخت شکنی نیز ترجمه شده است.
اصطلاح Déconstruction را فیلسوف معاصر فرانسه ژاک دریدا با مفهومی نه چندان صریح برساخت. دریدا با واسازی که وجه دیگر نقدِ متافیزیک است، میخواهد با «اوراق کردن» ساختارها، در حقیقت، «کشف حجاب» کند (به مفهوم Alétheia یونانی – هایدگری) و در این مسیر، خاستگاه و نقش «مرکز» مقتدر، مسلط و متعالی را در ساختارمندی خودِ ساختار آشکار سازد. از این رو واسازی دریدایی هرگز مفهوم منفی نابود کردن و خراب کردن را با خود حمل نمیکند.
معماری پرش کیهانی غیر خطی
معماری پرش کیهانی نام فارسی کتابی است از چارلز جنکس که در مورد روندهای معماری در اواخر قرن بیستم است.
بنیانگذار و صاحب سبک در این مقوله فرانک گری است. در معماری پرش کیهانی طرحها به صورت فانتزی و کژریخت (دفرمه) است. سبک پرش کیهانی سبک جدیدی است که بیش از ۱۰ـ۱۲ سال سابقه ندارد.
از نمونه کارهای فرانک گری میتوان به موزه گوگنهایم واقع در شهر بیلبائو اسپانیا و همچنین سالن کنسرت والت دیسنی در لوس آنجلس اشاره کرد.
در کارهای فرانک گری خط راست وجود ندارد. پلان این موزه به شکل گلی در حال شکفتن است و اجزای ساختمان از مرکز به سمت بیرون گسترش یافتهاست. جنس نمای موزه از ورق تیتانیوم است.
چارلز جنکز در مورد این موزه ایرادی را عنوان کردهاست: او اعتقاد دارد که گری باید در نمای ساختمان از ورقهایی با ابعاد متفاوت استفاده میکرد. همانند فلس ماهی. و به نسبت شکل بنا ابعاد ورقها باید تغییر میکردند. گری در کارهای بعدی خود این مسئله را مد نظر قرار داد.
معماری پرش کیهانی را میتوان سبک تکمیل کنندهٔ تاخوردگی (فولدینگ) و واسازی دانست.
نامکان معماری سوپر مدرن
نامکان (به فرانسوی: non-Lieux)،(به انگلیسی: non-place) اصطلاحی است که اولین بار توسط مارک اوژه معرفی شدهاست. «نامکان» (به فرانسوی: non-Lieu) مفهومی است در مقابل «مکان انسانشناختی» (به فرانسوی:Lieu Anthropologique) که با ظهور و معرفی نظریۀ انسان سوپرمدرن پا به عرصۀ وجود گذاشت و از نظر معنا در مقابل مکان، هر مکان خالی از هویت است. وی معتقد بود که انسان سوپرمدرن در دنیای خارج مکانهایی خالی از هویت میسازد و به آنها نامکان میگویند.
اگر یک مکان را بتوان به مثابه «جایگاهی» هویتبخش، رابطهساز و تاریخی تعریف کرد، فضایی که نتواند در هیچیک از این موارد هویتی، رابطهای یا تاریخی تعریف شود، یک نامکان است. فرضیهای که در اینجا از آن دفاع میشود آن است که سوپرمدرنیته تولیدکنندۀ نامکانها است؛ یعنی فضاهایی که خود به خود مکانهای انسانشناختی نیستند و که برخلاف مدرنیتۀ بودلری، نمیتوانند در جاهای قدیمی قرار بگیرند. چنین فضاهایی، فهرست و طبقهبندی شده و به مثابۀ «مکانهای حافظه» جایگاهی تعیینشده و مشخص را در آن تشکیل میدهند. جهانی که انسانها در کلینیک به دنیا میآیند و در بیمارستان از دنیا میروند، جایی که نقاط گذار و اشتغال موقت به صورتی لوکسگرایانه یا غیرانسانی افزایش مییابند (زنجیرۀ هتلها و کلوبهای تعطیلات، اردوگاههای پناهندگان، حومههای حاشیهنشینان در معرض تخریب یا زوال و رو به فساد و... جهانی است که برای فردیت تنها، گذار، موقتبودن و ناپایداری... ساخته شدهاست.